جدول جو
جدول جو

معنی رأس الجبل - جستجوی لغت در جدول جو

رأس الجبل
(رَءْ سُلْ جَ بَ)
نام نقطه ای است در شمال شبه جزیره عمان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَءْسُلْ کَ)
دهی است به قومس. (منتهی الارب). لسترنج گوید: شاهراه بزرگ خراسان از سراسر ایالت قومس میگذشت... بعد از خوار منزلگاه اول قصر، قریهالملح بود که آنرا بفارسی بقول مستوفی ده نمک میگفتند و امروز هم بهمین اسم موسوم است، منزلگاه بعد چنانکه در کتب مسالک نوشته شده رأس الکلب نام داشت که امروز اسمی از آن در نقشه ها نیست و در محل آن قلعۀ عجیب لاسگرد است... (از سرزمینهای خلافت شرقی ص 392). سعید نفیسی در بحث از قریۀ سنگسر گوید: ظاهراً ابن اثیر این قریه را ’یعنی سنگسر را’ در این موضع ’سگسر’ خوانده وبتازی ترجمه کرده و ’رأس الکلب’ نوشته است. (از احوال و اشعار رودکی ج 1 حاشیۀ ص 413). نام قلعه ای است درقومس و در طرف راست مسافر نیشابور واقع شده. (از معجم البلدان). و رجوع به نزهه القلوب ج 1 ص 173 شود
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُلْ)
از صور فلکی است و تغییرپذیر است از قدر دوم تا چهارم در شب اول جدی، چون به شمال پشت کنیم صورت باشکوه قشنگی نزدیک سمت الرأس بنام جبار میبینیم... (از بدایهالنجوم ص 145). کوکبی است از قدر دوم بر صورت برساوش. (جهان دانش). ستاره ای است از قدر دوم که برساوش (حامل رأس الغول) آنرابدست چپ خویش گرفته دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُلْ جَدْیْ)
اصطلاح فلکی به اصطلاح هیأت، آن محل از دایرۀ منطقهالبروج که در محاذات اول برج جدی واقع شده و وقتی که آفتاب در این محل واقع گردد منتها بعد آن در طرف جنوب از خط استوا خواهد بود و مطابق است با اول فصل زمستان که ششم دی ماه جلالی باشد. (ناظم الاطباء). سر جدی و نقطۀ انقلاب زمستانی. (از التفهیم ص قسز 167 مقدمه). مداری که بفاصله 23 درجه و 27 دقیقه و 6 ثانیه در جنوب خط استوا قرار دارد به مدار رأس الجدی... معروف است زیرا اشعۀ آفتاب روز اول ماه زمستان (جدی) در نیمکرۀ جنوبی بنقاط واقع در روی این مدار عمودی میتابد. رجوع به التفهیم ص 185 شود
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُلْ جَبْ با)
اصطلاح فلکی. رأس الجوزاء. آن هقعه است نزد منجمان. (از صور الکواکب ص 286). و رجوع به رأس الجوزاء شود
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُلْ بَ / بَ غَ)
نام سکه کن و ضرّاب یهودی است از عجم، درهم شرعی را سکه زد و بنام وی بغلیه نامیده شده و آن به وزن یک مثقال طلاست. (از النقود العربیه ص 22)
لقب جالینوس طبیب و آن غیر از جالینوس طبیب معروف است. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا